دختر جوان التماس میکرد و راننده شیطانصفت در تاریکی خیابانهای مرکز تهران با سرعت در حرکت بود.
وقتی داخل خلوتگاه شدند، پسر جوان بیاعتنا به اشکهای طعمهاش به اجرای توطئه سیاه خود دست زد.
این شیطان تصور میکرد اگر دختر جوان رها شود از ترس آبرویش نزد پلیس نخواهد رفت و حالا در بازداشتگاه انتظار دارد به خاطر گریههایش او را ببخشند.
شب ۴ آذرماه و در حالی که دقایقی از ساعت ۲۱ گذشته بود، خانوادهای عصبانی و ناراحت با پلیس ۱۱۰ تماس گرفتند و خبر از ربوده شدن و اذیت و آزار دخترشان دادند. پدر خانواده به پلیس گفت: دخترم به نام سمیه توسط یک پسرجوان ربوده و به خلوتگاه شیطانیاش برده شده است.
با حضور پلیس برای انجام تحقیقات، دخترجوان پیش روی آنان قرار گرفت و گفت: از خیابان شهید قندی میخواستم به میدان ولیعصر بروم، سوار یک سمند سفید رنگ شدم، راننده تا میدان فاطمی آمد و ناگهان آنجا تغییر مسیر داد. پرسیدم چرا تغییر مسیر داده، ترافیک را بهانه کرد و گفت این مسیر خلوتتر است. کمی که جلوتر رفتیم وی به سمت میدان انقلاب رفت.
وقتی دیدم ماجرا مشکوک است خواستم پیاده شوم ولی وی درها را قفل کرد و با یک پیچگوشتی تهدیدم کرد. حتی چند ضربه هم به سویم نشانه رفت تا بترسم. من که کاملاً ترسیده بودم التماس میکردم اجازه دهد بروم ولی وی به حرفم گوش نمیداد. آنقدر رفت تا به خیابان وحید نظری رسیدیم. مرا داخل یک خیابان بنبست برد، هوا دیگر تاریک شده بود و من همچنان در چنگال این مرد اسیر شده بودم.
سمیه از یک فرصت استفاده کرد و توانست فرار کند، او هنگام فرار موفق شده بود پلاک خودروی سمند سفید را بردارد. سراسیمه و ناراحت به خانه رسید. سعی کرد به خانوادهاش چیزی نگوید ولی پدر و مادرش با دیدن او آنقدر نگران شده بودند که پای صحبتهایش نشستند. سمیه به خانوادهاش از پسر جوانی که تیشرت و شلوار جین به تن داشت و بوی تند الکل از دهانش بیرون میزد حرف زد و ماجرا را گفت و اینگونه کار به دست پلیس سپرده شد.
مأموران تجسس کلانتری ۱۲۹ جامی با شنیدن سرنوشت تلخ این دختر با راهنمایی های سمیه که شماره سمند سفید رنگ و نشانی خلوتگاهی که به آنجا کشیده شده بود و ظاهر و شکل شمایل جوان شیطان صفت را به پلیس داده بود، به در خانهای رسیدند که صاحب سمند سفید حضور داشت.
زن صاحبخانه وقتی در را به روی پلیس باز کرد و با سؤالات مأموران مواجه شد، از دو پسرش حرف زد که یکی همان لحظه خانه بود و دیگری در محل کارش بهسر میبرد. پسرش که در خانه بود بیرون آمد، دختر جوان گفت او نبوده ولی متهم شباهت زیادی به این پسر داشته است، مأموران دریافتند جوان شیطانصفت برادر وی است. به دنبال وی رفتند اما پیدایش نکردند، بعد از چند ساعت متهم با برادرش تماس گرفت و قول داد خود را به پلیس معرفی کند.
ساعت ۹ صبح ۵ آذرماه متهم وارد کلانتری ۱۲۹ جامی شد، سمیه که با دیدن او انگار همه آن لحظههای ناگوار را به خاطر آورده بود به سمت او یورش برد. پسر جوان که محمد نام دارد همه ادعاهای سمیه را انکار کرد. او گفت: «در آن ساعتی که این دختر خانم میگوید من در مغازهام بودم و ساعت تصاویر دوربینهای مداربسته هم نشان میدهد این خانم دروغ میگوید.»
ادعای ضبط تصاویردوربینهای مداربسته، مأموران تجسس را به مغازه پسر جوان کشاند. پس از بررسی فیلم مشخص شد محمد به مأموران دروغ گفته است، با این وجود همچنان این جوان ۱۹ ساله اتهام خود را انکار میکرد.
با دستور دادیار پرونده، «محمد» راهی بازداشتگاه شد. نیمههای شب شده بود که نتوانست به انکار خود ادامه دهد و به افسر نگهبان همه ماجرا را اعتراف کرد. او گفت حالت عادی نداشته و از کاری که کرده پشیمان است و میخواهد دخترجوان او را ببخشد.
با این اعترافات پرونده با دستور دادیار دادسرای ناحیه ۱۱ تهران به دست پلیس تخصصی سپرده شد تا تحت بررسی بیشتر قرار گیرد.
جوان شیطانصفت در این مرحله وقتی بازجویی شد و شنید خانواده سمیه از وی گذشت نمیکنند به گریه افتاد و گفت: «آن روز در حال رفتن به خانه بودم که دخترجوان را دیدم و وی را سوار کردم. ابتدا قصدی نداشتم، در مسیر ناگهان وسوسه به جانم افتاد و در میدان فاطمی بودم که به سمت خانهمان در نزدیکی انقلاب تغییر مسیر دادم. وقتی دیدم این دختر میخواهد سروصدا کند همزمان با بستن قفلهای در، پیچگوشتی را به سمت دختر وحشتزده گرفتم، وی بیشتر ترسید و تسلیم شد. سریع به خانه رفتم، التماس میکرد اما نمیدانم چرا گوشهایم ناشنوا شده بود.»
وی افزود: «پس از اجرای نقشه شیطانیام با تصور اینکه دختر جوان از ترس آبرویش شکایت نخواهد کرد وی را رها کردم و باور نمیکنم وی دست به افشاگری زده باشد.»
جوان شیطان صفت گفت: نخستین بارم بود که دست به چنین حماقتی زدهام، میدانم نه تنها باعث شدهام این دختر و خانوادهاش دچار یک مشکل شوند بلکه خانواده خودم را نیز به دردسر انداختهام، از همه خجالت میکشم و امیدوارم من را ببخشند.
منبع: روزنامه ایران
امتیاز : | نتیجه : 2 امتیاز توسط 2 نفر مجموع امتیاز : 2 |