.gif){kind=small}
.gif){kind=small}
.gif){kind=small}
.gif){kind=small}
:.gif){kind=small}
) - 1394/5/3/takber
.gif){kind=small}
.gif){kind=small}
.gif){kind=small}
- 1393/8/22/takber
آمار مطالب
کل مطالب : 1152
آمار کاربران
آمار بازدید
داستان گربه را دم حجله کشتن
میگویند در ایام قدیم دختری تندخو و بد اخلاق وجود داشته که هیج کس حاضر به ازدواج با او نبوده است. پس از چندی پسری از اهالی شهامت به خرج می دهد و تصمیم می گیرد که با وی ازدواج کند. بر خلاف نظر همه ، او میگوید که میتواند دخترک را رام کند. خلاصه پس از مراسم عروسی ، عروس و داماد وارد حجله میشوند و.... چند دقیقه از زفاف که میگذرد پسرک احساس تشنگی میکند . گربه ای در اتاق وجود داشته از او میخواهد که آب بیاورد. چند بار تکرار میکند که ای گربه برو و برای من آب بیاور. گربه بیچاره که از همه جا بی خبر بوده از جایش تکان نمی خورد تا اینکه مرد جوان چاقویش را از غلاف بیرون می کشد و سر از تن گربه جدا میکند. سپس رو یه دختر میکند و میگوید برو آب بیار....
| امتیاز : | نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0 |